جوانی یکی از نعماتی است که خالق ما بر بهترین مخلوق خود یعنی انسان هدیه داده است. گاه ما آن را غنیمت میشمریم و از لحظات آن بهترین ثمره و آذوقه را برای آینده خود میسازیم و گاه از کنار این هدیه الهی بهسادگی عبور میکنیم تا در دوران کهولت و بازنشستگی افسوس آن را خورده و با خود بگوییم: چه ساده نعمت بزرگی مانند جوانی را ازدستدادهایم. خدای متعال برای رشد و نمو بندگانش مراحل رشد و پیشرفتی را در نظر گرفته است. اولین دورانی که شما آن را تجربه خواهید دوران جنینی است که در پس آن با چشم گشودن به جهان هستی شما دورانی بنام نوزادی را تجربه خواهید کرد و شناخت شما از جهان هستی آغاز میشود. نوزادی یکی از کوتاهترین دوران سپری شده زندگی آدمی زاد است که خیلی از ما حتی هالهای از آن را هم در خاطر خود نداریم. زمان خردسالی و کودکی دورانی است که دیگر جهان هستی را بهصورت شهودی درک کردهایم و میخواهیم با عبور از این مرحله و ورود به دوران نوجوانی جهان هستی را متفاوتتر ببینیم. برهه نوجوانی که دوران بلوغ انسان نیز در آن شروع میشود، در آن دسته از گذر زندگی ما بهحساب میآید که بهخاطر ندانستههایمان میخواهیم همه بهترینهای جهان هستی که میبینیم و یا شنیدهایم را داشته باشیم ولی دیری نمیگذرد که قافله عمر میگذرد و بدون آنکه ندانستههایمان را به داشته تبدیل کنیم وارد فاز جدیدی از عمر خود بنام جوانی میشویم. جوانی همان دورانی است که بسیاری از پدران و مادران و پدران و مادرانشان افسوس هدر رفت آن را میخورند. در پس عبور از برهه جوانی، میانسالی را در پیش رویمان میبینیم که فصل درو و برداشت کارهایی است که در جوانی کرده و ناکردهایم و این زمان را میتوان تجدید قوایی برای ورود به دوران کهنسالی انسان دانست که دیگر شاید ساعت شنی آن، شنهایش قابل شمرده شدن شده باشد. اما واقعاً جوانی چه راز و رمزی در خود دارد که همه در کهنسالی افسوس آن را خواهند خورد؟
جوانی مانند زمین حاصلخیزی است که تا می توانید باید در آن هرآنچه نیاز دارید را کاشته تا در میانسالی آن را برداشت کرده و در کهنسالی از آن استفاده کنید.
اولین باشید که نظر می دهید