در سن ۳۳ سالگی ۹ ماه تولدی دوباره را در این جسم سه بعدیام تجربه کردهام. تجربهای که در آن فقط این سؤال ذهن مرا درگیر کرده بود: «چرا من؟»
زمان زیادی نگذشت تا جواب سؤال خود را گرفتم و آنجا بود که متوجه شدم که خدا از آنچه فکر میکنیم به ما نزدیکتر است. برای همین تصمیم گرفتم تا آنچه در نور درونیام تجربه کردم را به رشته تحریر درآورم.
از این رو نامش را گذاشتم «و خدایی که در این نزدیکی است … ».
کتاب «و خدایی که در این نزدیکی است … » مصداق بارز این بیت مولوی است که میگوید: «هیچ آداب و ترتیبی مجوی/ هرچه میخواهد دل تنگت بگوی». اما محصول این «سیالیات بدوی و ناآرام خالص» قلم نویسنده، اثری را رقمزده است که عمیقترین نوع نگاه به حیات را به ما میآموزد.
سهراب سپهری در شعر بلند «مسافر» میگوید: «قشنگ یعنی چه؟» و در پاسخ به سؤال خود میگوید: «قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اَشکال»
آن چه قرار است در این کتاب بخوانیم فرمولی کردن این جهاننگری منتج از عرفان ناب شرقی است. «تعبیر عاشقانه اَشکال و حیات که سیروسلوک ما در لحظههای آن محصولتراوشها و کنشهای ذهنی ماست» و برای بهینهسازی کیفیت این حیات، اصلاح بسیاری از طرز تلقیهای ما امری بایسته است.
این جاست که یاد میگیریم: «یکبار دیگر به صفر برگشتن و از ابتدا شروع کردن را». «یکبار دیگر کودک شدن و جهان را بی غلوغش نگاهکردن را». در نگاه فلسفی که در این کتاب جاری است همه اجزای این جهان هستی، طبق نظریه کوانتومی هستی به هم ارتباط دارد؛ همان چیزی که به حرکت «بال پروانه» مشهور شده است.
در کتاب در دست انتشار شهریار شهیر، یکبار دیگر به شکلی عمیق با این مفهوم جاری در شعر سیاوش کسرایی مواجه خواهیم شد و تلاش خواهیم کرد خود را برای درک بیشتر این مفهوم آماده کنیم. سیاوش کسرایی گفته است: «جنگلی هستی تو ای انسان/ جنگل ای انسان آزاده» این کتابی است که به ما میآموزد چطور در این جنگل عظیم هستی، بهترین مسیر را برای رسیدن به مقصود انتخاب کنیم. فرصت رشد و پویایی به کودک درون، امکان نوسان در یک سیر عظیم ناشناخته که در تناسخ خیامی و نظریه چرخه عظیم کارما هم میتوان آن را ملاحظه کرد. اینها و مفاهیم مشابه، اسطورههای ازلی و ابدی بشری هستند که لازم است گهگاهی با خواندن کتابهایی مانند «و خدایی که در این نزدیکی است … » به خودمان یادآوری کنیم.
لازم است به اشرف مخلوقات بودن اندیشه کنیم، به جبر جغرافیا، تناسخ و زندگیهای موازی، به نظریه «مُثُل افلاطونی»، به «آزادی و اختیار» و «مجبور و مختار» بودن و میزان استقلال ما بهعنوان یک انسان در نقشآفرینی در رودخانه خروشان زندگی. به سازگاری اندیشهها بشر امروزی با تئوری کوانتوم چنان چه مولانا چنین درباره آن سخن میگوید: هیچ چیزی ثابت و بر جای نیست/ جمله در تغییر و سیر سرمدی است/ ذرهها پیوسته شد با ذرهها/ تا پدید آید همه ارض و سماء/ تا که ما آن جمله را بشناختیم/ بهر هر یک اسم و معنی ساختیم/ ذرهها از یکدگر بگسسته شد/ باز با شکل دگر پیوسته شد/ ذرهها بینم که از ترکیبشان/ صد هزاران آفتاب آمد عیان/ صد هزاران نظم و آئین خدا/ علت صوری این خورشیدها.
و در پایان این کتاب را به بزرگترین هدیه زندگیام «شانا» دخترم تقدیم میکنم. همچنین دوستانی که تمایل دارند این کتاب را بخوانند، میتوانند از طریق لینک زیر اقدام به دانلود کتاب کنند.
باتشکر
شهریار شهیر برزگر
اولین باشید که نظر می دهید