از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود …
به کجا میروم آخر ننمایی وطن …
شعر بالا در دل خود حرفهای ناگفته زیادی را جایداده است. اگر بیت بالا را بخواهیم در زمان حال بررسی کنیم، باید بر این چند سؤال پاسخ دهیم که در حال حاضر در کدام نقطه از زندگی خود ایستادهایم، چقدر از خود شناخت داریم و چه انتظارهایی را برای خود متصور هستیم و در آخر اینکه در آینده در چه نقطهای خواهیم ایستاد یا روانتر بگویم که در آینده دوست داریم در چه بخشی از آرزوهای خود ایستاده باشیم؟ تمام سؤالاتی که در بالا مطرح کردم سرشت وجودی زندگی حال و آینده شما را شکل خواهد داد. فرقی که میان انسانهای موفق و بیهدف میتوان متصور بود در این است که انسانهای موفق در بدبینانهترین زمان خود در زندگی میدانند از زمان حال خود چه میخواهند و برای چه دارند تلاش میکنند. آفت این روزهای ما، مخصوصاً قشر جوان ندانستن خواستههای خود است. تا ندانیم چه میخواهیم و برای چه چیزی قرار است برای آینده خود تلاش کنیم هیچوقت از نقطه آغاز حرکتی نخواهیم داشت. پس پاسخ به سؤال اینکه از کجا شروع کنیم تنها در دل جواب دادن به سؤالهای مطرح شده در بالا است و همه ما باید بدانیم که نقطه شروع همه ما جایی است که بهیقین برسیم که حتی برای یک ساعت دیگر خود چه برنامه و هدفی داریم.
اولین باشید که نظر می دهید